2. من میتوانم دیگران را مجبور به کاری کنم که آنها تمایل ندارند و دیگران نیز فکر، عمل واحساس مرا رقم می زنند. افراد می تواند احساس مرا عوض کنند مثلاً مرا عصبانی کنند یا مرا وادار به اهانت یا پرخاشگری کند. مثلاً پدری به فرزندش می گوید خودت باعث شدی کتک بخوری چون حرف گوش نکردی کتک خوردی.
3. این حق وحتی وظیفه اخلاقی من است تا کسانی که از خواسته ها و دستورات من پیروی نمی کند را تحقیر تهدید و یا تنبیه کنم و اگر لازم بود برای آنکه دستوراتم را انجام دهند آنها را تشویق و پاداش قرار دهم.
به بیانی دیگر:
یک: من می توانم دیگران را با بکارگیری زور و اجبار یا با ابزارهای احساسی و عاطفی مجبور به انجام کاری کنم که خودشان نمی خواهند.
دو: چیزها و امور (پاسخ تلفن را دادن، تمییزی خانه، میهمانی رفتن، نظم و انضباط و....) مهم تر از کرامت انسانی است.
سه: من رسالت و وظیفه اخلاقی، خانوادگی و....دارم که به هر وسیله ای که شده از دیگران آدم بهتری بسازم.
این سه باور شالوده ی اصلی " روانشناسی کنترل بیرونی" است که اساساً تمام دنیا را تحت حاکمیت خود قرار داده است.
منیره کردلو مسئول مرکز مشاوره صبا تمام سعی خود را برای برخورداری شما از مشاوران و روانشناسان مجرب نموده و آماده عقد قرارداد با مدارس دوایر دولتی و غیر دولتی می باشد.
:: موضوعات مرتبط:
واقعیت درمانی ,
,
:: برچسبها:
واقعیت درمانی ,
:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0